در احوالات کاسپارف استاد بزرگ شطرنج آمده: که در بازی شطرنج به یک آماتور باخت ، همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند.
او این گونه عنوان کرد، در بازی با او نمی دانستم که او یک آماتور است ، برای این، با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت می گشتم، گاهی به خیال خود نقشهاش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی می کردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می دیدم، تمرکز می کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم... آنقدر در پی حرکتهای او بودم و دنبال رو مسیر او شدم، که مهرههای خودم را گم کردم،بعد که به سادگی مات شدم فهمیدم حرکتهای او از سر مهارت داشتن نبود، او فقط مهرهها را حرکت می داد و من از لذت بازی غافل شدم .چون به دنبال نقشهای بودم که وجود نداشت، بازی را به این ترتیب باختم.!!
اما درس بزرگ تری یاد گرفتم که ، تمام حرکتها از سر حیله نیست ، آنقدر فریب دیدهایم و نقشه کشیدهایم که صادقانه حرکت کردن را باور نداریم و دنبال نقشههایش می گردیم آنجاست که مسیر را گم می کنیم، می بازیم ....
@morphin