واردات نیروی بومی به کنگان حتی خارج از استان عادی شده است اماظاهراً اشباع نگردیده است ؟!
ما اینقدر کنگانی داشتیم وبی خبر بودیم و ما اینهمه جمعیت کنگانی ساکن در دیگر شهرهای ایران داریم و مطلع نبودیم ؟!
چرخه ی گره کاری بسیاری از جوانان متقاضی کار کنگانی شبیه این ماجراست!
مركزی 5طبقه برای جذب نیروی بومی و رفاه حال ایشان در حوزه اشتغال؟ فراخوان می دهد:
درطبقه ی اول چارت راهنمایی جذب بچشم می خورد خوشامدید کارجوی عزیز این
شغل با این حقوق و دستمزد موجود است فعلاً مشخصات تان را ثبت کنید منتظر
بمانید خودمان خبر می دهیم بروید آموزش ببینید!
طبقه ی دوم : کاری آماده است مخصوص شما با حقوق و مزایای فوق العاده فقط یک معرف داشته باشید که گره کار ما را هم باز کند!طبقه ی سوم : تنها یک مورد کار مانده که تا حالا فقط برای شما آن را کنار گذاشتیم ... یک معرف ویک نامه از آن دستگاه و یک آشنا در اینجا لازمه ی بکارگیری شماست.
طبقه ی چهارم ... به به عجب شانسی دارید این کار اختصاصی مربوط به یک مهندس بازنشسته پروازی بوده که دیروز عمر 95 ساله اش رو دادبه شما ! الان هم با با شرایط ساده شامل: یک معرف - یک پارتی- یک مدیر عامل آشنا و 5 % معرفی بکار ناقابل و یک چک ضمانت سفید - این شغل تقدیم به شما ...
طبقه ی پنجم : تبریک که پایتان به طبقه ی پنجم رسیده است شما5000 پنج هزارمین کارجوی بومی کنگانی هستید که به اینجا قدم گذاشته اید... متاسفانه بعرض تان برسانیم شما نیز مانند سایر همشهریان تان متقاضی کار دیر هنگام رسیده اید و کار پروژه را نمی شود معطل کرد یه بنده خدای شهرستانی که نامه ی از (....) داشت را مشغول بکار کردیم ... دینگ... دینگ.. دنگ ... مدیریت کاریابی ! دراین مرکز بازگشت خوشی را بسمت خانه برایتان آرزومند است ضمن عرض "زهی خیال باطل"! طبقات قبلی راه بازگشت ازطریق آسانسور ندارند که فکر چاره ی بحال خود کنید لطف کنید با پله ی اسان بر تا درب خروجی خودتان را هدایت کنید ، اوکی !...متقاضی اشتغال : اوک، وای !
اینهم ابتکار مهمی که این روزها نسبت به قبل شدیدتر
شده است ، صدور معرفی نامه ی احراز سکونت و بومی گری در عرض 2 ساعت فقط
کافیست یک سفارش دهنده مطمئن داشته باشند از هرکجای ایران بنام کنگان ...
پایتان به کنگان رسید لبخند بزنید در حد قهقه !
میگویند:
تازه از راه رسیده شهرستانی پا به درون موسسه و یا دستگاه منبع صادر
کننده احراز بومی گری و صدور معرفی نامه گذاشت و پس از خوش وبش اولیه
.... مرجع ذیربط از وی پرسید : کدو م خیابان کنگان ساکن هستید؟
: خیابان منصورخان !- توی کنگان ! خیابان منصورخان نداریم ؟
: ببخشید خیابان ناصر خان ؟
- توی کنگان خیابان ناصر خان هم نداریم
در اینجا بود که همراه ایشان با نوک کفش به قوزک مهمان خود زد با سرفه ی جهت دار، چشمکی معنا داری زده و گفت : "میدونی آقای رئیس منظور همسایه مون ، خیابون زبل خانه ... اینها سالهای ساله که همسایه مون هستن ولی نه اینکه آدمای کم حرف و کم رویی هستن فقط سیزده بدرای هرسال از خونه بیرون میان"
- آها حالا شد یه چیزی ... گرفتم حله ... اینم معرفی نامه ی احرازسکونت مربوطه ...به شرکت مورد علاقه ... زودتر می گفتید قربان!
با احتساب خاطرات فوق الذکر نتیجه اینکه عرف محلی ، قوانین و مقررات بومی گری و مبانی مر بوط تا زمانی معتبر هستند و به کار می روند. که مطابق با خلق و خوی و سلیقه ی یک مقام رسمی باشد که مسئولیت اجرای آن قواعد را از یک طرف و نوعدوستی و سفارش پذیری تحت تاثیر برد معرف در روند استفاده از آن ظرفیت یک فرایند قسطی ،نسبی ونصفی باشد.
عوامل تاثیرگذار بر دگرگونیهای اجتماعی، گوناگون و پردامنه هستند و برای مسایل بغرنج و پیچیدهی که در جامعه ی شهری ما که کمترکسی پاسخگوی آن است ، تشریحات ساده و تکعلتی وجود ندارد. مدلهای کار برای غیر بومیان با تبصره ها و جفت ماده ی خلق الساعه ، با علتهای گوناگون ذهنی و شرایط عینی برخاسته از ساختارهای غیر هوشمند، نیتهای متضاد، خطاها و حتی تصادفهای پیش وپا افتاده، اهداف متنوع می چرخند که رویدادها وپدیده های پردامنه تضییع منحصر به حوزه ی اشتغال محصور ومحدود نمی شود و مشمول موارد دیگر حقوق شهروندان کنگانی گردد وچگونگی آن را با به حاشیه راندن بومیان بسادگی می توان توضیح داد.تا نشان دهد که راهکارهای قانونی را میتوان بهگونهای تعبیر کرد که با رضایت سفارش دهندگان سازگار باشد.
دردهای مستولی در موجودیت واقعی بومی و زادگاهی مولف هائی در زمینه نابسامانیهای موجود و نیز حس عدالتخواهی وآرمانگرایی علیرغم مشاهده در آثار وخیم منابع انسانی ، به دلیل حل شدن در شناسههای احساسی و غرق شدن منافع طلبی آنی برخی از دوستان غریب پرست باعث شده كه رسوخ و نفوذ مفاهیم خرده فرهنگی و تمایلات استحاله هویت محلی وبومی ستیزی بر عناصر صمیمی به تابلوی اسمی از دیار مهربانی بنام کنگان دلخوش باشیم و علیه همدیگر خواسته ویا ناخواسته موضعی ناکارآمد داشته باشیم تا مایههای خود بینی به هرقیمتی ، لذتبری مقطعی و ایجاد كنش و واكنش درگیرانه را در ذهن همشهریان قدیمی، به اشتباه تشدید کنیم
منظور از ثبات هویت در این نوشتار همان خط تسلسل زمانی ریزاندیش با همگرائی در مشترکات محلی و ساختار همدلی سابق و وجود نگاه نافذ به چگونگی حاشیه نشینی بومی کنگانی در وضعیت پر از كشمكش امروز و اتفاقات صنعتی موجود در آن میباشد.
اما دنباله ی طنز: از نظر آن دوست عزیز هرکسی که از خوردروئی پیاده شده و نخ سیگاری از دکه ی بخرد یا شاگرد اتوبوس عبوری که از فروشکده کنارجاده کتری آبجوشی بگیرد، و هر که از هرگوشه ی کشور در اینجا ساعتی اورا با بلف وگزاف بیالافد همان بومی است اما " عبدالمجید اورا " که جد وآبادش در کنار ده پانزده طایفه ی اصیل وهسته ی اولیه ی کنگان از دیر باز زندگی کرده و خودش متولد و تحصیل کرده و سابقه 30 خدمت در کنگان به پایان برده غیر بومی است ... خوب شد که آن بنده خدا مدیر ثبت احوال نبود وگرنه فوتی ما را می زد وبنده حالا حالاها توی لیست متوفیات بی نام ونشان دست وپا می زدم... و یا اکنون بایدمثل برخی در کویت که از همه جا مانده اند بعنوان " بدون" معرفی می شدیم ....
-----------------
منابع ومآخذ:
(1) وقتی سران قبیله که ما را می فروشند/ به نانی سرد وآبی گرم/ ...)ص اول پیامک بازی اون و این - (ص دوم دفتر یاداشت و ارسال مراسلات از خاطرات یک "نوبومی" )
(2) از من گذشته است/ به اصولی پایبند باشم/ که حداقل دیگر همشهریان آسیب نبینند/ ....) (ص آخر دفتر یاداشت و ارسال مراسلات خودم )
(3)به پیشانی ام نگاه كنید و به پیشنه ام منگرید (ص آخر یاداشت سفارش (ص ا ول معرفی ) (ص دوم دفتر یاداشت و ارسال مراسلات ) سفارش شونده )
4 ) ... و ما از هیچکس حساب نمی بریم جز از شما / ص 86- نامه نگاری لرزان پائین دستی به بالادستی.بخش محروق نامه.(سفارش گیرنده)